تاثیر معماری بر روان انسان : چگونه معماری بر روان اثر میگذارد؟ بخش دوم
تاثیر معماری بر روان انسان
معماری از چه راههای پنهانی که بر روان انسان اثر میگذارد؟ بخش دوم
نویسنده: معصومه سلمانی
زمان مطالعه: ۵ دقیقه
چکیده: این نوشته ادامه متنی با عنوان تاثیر معماری بر روان انسان است که به اثرات معماری و طراحی شهری بر روان انسان میپردازد این نوشتهها در دو بخش آماده شدهاند. اینجا می توانید بخش اول را ببینید.
تاثیر معماری بر روان
در ادامه مطلبی که درباره تاثیر معماری بر روان ما بود به پژوهشهای شارلز منگومری میپردازیم. نویسنده و متخصص فضای شهری است. به نظر وی مسئلهای که بهشدت در فضای زندگی شهری تأثیرگذار است پدیدهای به نام ” فاجعه در روانشناسی خیابان” است. شارلز منگومری کتابی دارد به نام شهر شاد که در این کتاب هشدار میدهد: “همانطور که اجارهنشینهای خارج از شهر سعی میکنند در مناطق مرکزی شهری جمعیت خود را بیشتر کنند، ساختمانها و بلوکها و فضاهای سرد و دلسردکنندهی بیشتری روز به روز در سطح شهرها و خیابانها تشکیل خواهد شد.”
یافتهها درباره فضاهای سبز و تأثیر آنها بر روان انسان
از یافتههای تکرار شونده در پژوهشهای شهری این است که سطح بیشتری از فضای سبز در شهرها و ساختمانها میتواند سطح تنش و استرس را در میان افراد ساکن کاهش دهد. ونکوور یکی از شهرهایی است که بالاترین نرخ تقاضا برای زندگی را میان شهرهای جهان دارد و به این امر را بهنوعی تحقق بخشیده است. به عبارت دیگر، در بسیاری از ساختمانهای ساخته شده در این شهر با وجود قوانین خوب شهرسازی، چشماندازهایی از کوهها، جنگلها، فضای طبیعی و اقیانوس و دریا پیش روی چشم بسیاری از ساکنان این آپارتمانها وجود دارد.
یک پژوهش در حوزه جمعیت در انگلستان نیز در سال ۲۰۰۸ نشان داده است که سلامت در میان کسانی که دسترسی بیشتری به فضاهای سبز بهتر دارند در میان ردههای اقتصادی ضعیف که کمتر دسترسی دارند به نوعی بیشتر است و نوعی از عدم تناسب اجتماعی در اینباره وجود دارد.
اما چنین چیزی به چه عللی به جز موارد مربوط به آلودگی رخ میدهد؟ یکی از نظریههای موجود این است که پیچیدگی بصری محیطهای طبیعی مانند آرامکنندههای مغزی برای ما عمل میکند.
این نظریه با یافتههای الارد که در منهتن و نیز با پژوهش واقعیت مجازی همخوان است که در ۲۰۱۳ که در ایسلند انجام گرفته بود. در پژوهش نامبرده در ایسلند شرکتکننده به وسیله فناوری واقعیت مجازی خیابانها و مناطق مسکونی بسیاری را دیده بودند و بهترین معماری موجود و چشماندازی که از لحاظ ذهنی برای آنها رضایتبخش بوده را ارزیابی کردند. در پژوهش دیگری که آن هم از فناوری واقعیت مجازی استفاده میکرد نیز یافتهها حاکی از این بود که افراد در اتاقهایی که گوشههای منحنی دارند به نسبت وجود گوشههای تیز و مستطیلی احساس بهتری دارند. این در حال بود که دانشجویان طراحی و معماری دقیقاً به عکس این موضوع را باور داشتند.
تاثیر معماری بر روان : طراحی شهری فراتر از زیبا شناسی
اهمیت طراحی شهری فراسوی مسائل مربوط به زیباییشناسی است. تعدادی از پژوهشها نشان داده است که بزرگ شدن در شهر شانس ابتلاء به اسکیزوفرنی و خطر دیگر اختلالات روحی مانند افسردگی و اضطراب مزمن را افزایش میدهد. به نظر پژوهش گران محرک اصلی این امر “استرس اجتماعی” است. از نظر آنها استرس اجتماعی از فقدان پیوند اجتماعی و وجود ارتباط مناسب در محلهها ناشی میشود.
در پژوهشی آندریاس مایر لیندنبرگ در دانشگاه هیدلبرگ نشان داد زندگی شهری میتواند در برخی از افراد برخی از ساختارهای مغز را تغییر دهد و در نتیجه سبب کاهش ماده خاکستری قسمتهایی مغز شود.
امروزه بسیاری از مسئولان شهرهای دنیا مسئله انزوای اجتماعی را از عوامل خطرناک برای به وجود آمدن بسیاری از بیماریها میدانند. با وجود تمام مسائل گفتهشده، سوال اصلی در طراحی فضای شهری این است که آیا ممکن است در مقابل همه این مخاطرات فضای شهری و بناها را بهگونهای طراحی کنیم که انسانها را به ارتباط بیشتر و بهتر تشویق کند؟
یکی از اولین تلاشهایی که ویلیام وایت در مقام یک پژوهشگر و جامعهشناس در این باره انجام داده است حاکی از توصیههای طراحی برای معماران و مدیران فضای شهری برای گذاشتن اشیا و مصنوعات مختلف شهری در نزدیک یکدیگر برای بیشتر کردن کنشهای میان افراد است. توصیه ویلیام وایت این است که با این کار در فضاهای عمومی افراد از نظر فیزیکی با یکدیگر ارتباط گرفته و بیشتر صحبت میکنند.
در ۱۹۷۵، یکی از همکاران «وایت» پروژهای به نام پروژه فضاهای عمومی The Project For Public Spaces را تأسیس کرد. بر اساس این پروژه روش استفاده مردم از مرکز راکفلر در شهر نیویورک را تغییر داد. این پروژه این کار را از طریق قرار دادن نیمکتهایی در کنار درختان کناردست مجموعه به جای محلی که مدیریت آن مرکز پیش از ان خواستار آن شده بود انجام داد. شرکت معماری اسنوهتا Snohetta نیز از روش مشابهی در میدان تایمز پیروی کرده است و با قرار دادن نیمکتهای بتنی در راهی که پیش از این محل عبور وسایل نقلیه بود محلی برای عبور عابران ساخته است.
دسترسی به فضاهای عمومی تنهایی افراد در زندگی مدرن را در شهرها کم نخواهد کرد، اما این امر میتواند سبب ایجاد احساس درگیری بیشتر و آسایش از محیط اطراف شود. الیارد در این باره میگوید: “زندگی در میان میلیونها غریبه امری بسیار غیرطبیعی برای یک انسان است.” الارد ادامه میدهد: “یکی از وظایف فضای شهری این است که این مسئله را برای انسان امروزی توجیهپذیر کند و سوالهایی از این دست را پاسخ دهد: چگونه جامعهای را ایجاد کنید که در آن افراد با مهربانی با یکدیگر -در این محیط مملو از میلیونها غریبهی دیگر -رفتار کنند؟ این امر بهاحتمال بسیار زمانی اتفاق میافتد که مردم از محیط اطراف خود احساس خوبی داشته باشند. اگر شما احساس خوب و درستی داشته باشید، شوق بیشتری برای صحبت با یک غریبه خواهید داشت.”
یکی از چیزهایی که سبب تثبیت احساس منفی در ذهن یک فرد از زندگی در فضای شهری میشود وجود حس دائمی سرگشتگی یا گیج شدن در فضای بزرگ شهری است. بعضی از شهرهای سادهتر از دیگر شهرها میتوانند شما را به مقصدتان برسانند. برای مثال الگوی خیابانی شبکهای مانند نیویورک نسبتاً ساده است، در حالی که لندن در برخی مسیر محلهها به نوعی متمرکز و پیچیده است.
تاثیر معماری بر روان : مثال کتابخانه مرکزی سیاتل و احساس راحتی
همینطور وجود حسی از سادگی در داخل بناها همانند شهرها نیز یکی از عوامل مهم احساس راحتی با محیط است. یکی از ساختمانهایی که راههای داخلی بسیار پیچیدهای دارد، کتابخانه مرکزی سیاتل است. با این حال این ساختمان جوایز متعددی را برای معماری خود به دست آورده است. پژوهشگران دانشگاه نورثومبریا این ساختمان را چندین سال مطالعه کردهاند و حتی کتابی را درباره آن به چاپ رساندهاند. آنها معتقد اند: “جالب است که بنایی را بسیاری از طراحان تمام نقاط جهان تا این اندازه تحسین میکنند، اما از منظر راهبردی تا اندازه بسیاری برای افراد ناکارآمد است”.
یکی از مسائل درباره کتابخانه، آسانسورهای بزرگ یک طرفهای است که گردشگران را از طبقه پایین به سوی بالا میبرد و البته هیچ وسیله مشخصی برای پایین آمدن در این میان وجود ندارد. دالتون یکی از همین پژوهشگران دانشگاه نورثومبریا میگوید: “من فکر میکنم معماران در این بنا تصمیم داشتند که کمی همه چیز پیچیده شود.” او در این باره ادامه میدهد ” موقعیتهای بسیار کمی در دنیای واقعی وجود دارد که شما میتوانید از طریق یک مسیر از A به B بروید و در برگشت از B را به سمت A مجبورید به دنبال مسیر دیگری بگردید. این واقعاً افراد را سردرگم میکند. “.
اما این چیزی است که درباره شهرها اتفاق میافتد: افرادی که در آنها زندگی میکنند، تلاش میکنند تا با وجود همه موانع طراحی که ممکن است برای آنها پدید بیاورد، شهر را مانند خانه خود ببینند، چه در کتابخانه ای زنجیرهای و بزرگ با آسانسورهای یکطرفه باشند و چه در پارکهای بزرگ و شلوغ.
در کنار تمام راههای تعبیهشده شهری شما مسیرهایی را میبینید که افراد برای گذر انتخاب میکنند. این مسیرها در کنار اینکه نوعی اعتراض به معماری فضای شهری اند، راههای مورد علاقه افراد در تمام شهر نیز هستند. در این مواقع مردم نوعی شورش جمعی را علیه راههای مجاز معماران شهری نشان میدهند. دالتون این را بخشی از ” آگاهی توزیعشده” در شهر میداند.
در اینجا ما به نقطهای مشترک میرسیم که معماران، دانشمندان علوم اعصاب و روانشناسان ظاهراً به توافق می رسند: طراحی موفقیتآمیز درباره این نیست که بناها یا معماری چگونه بر ما انسانها تأثیر میگذارند، بلکه درباره این است که افراد چگونه کنترلی بر محیط اطراف خود یا سهمی از رویههای محیطهای اطراف خود داشته باشند. این دقیقاً همان چیزی ست که به عنوان معماری عصب پایه یا نورومعماری میشناسند.
برای مطالعه بیشتر اینجا و اینجا را ببینید
منبع:
http://www.bbc.com/future/story/20170605-the-psychology-behind-your-citys-design
208 بازدید
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.